خانم دکتر
سوتی های خنددار ، خفن ، جالب ( ای وای ) 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سوتی خنده دار و آدرس soty.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سوتی های باحال

 

-------------------------------------

 

 
فرشته

مممممم جدید ترین سوتی من(2روزپیش)....قبل کلاس هندسهههه که زنگم خورده بود پریدم سالن مغنه و موهامودرس کنم.نگومعلم رفته تو منم نفهمیدم.که یهوووو دروشوت کردم اون بغل ودرحالی که داشتم میخوندم باصدای بلند وارد کلاس شدم.دیدم بربکس اروم نشستن روصندلی!!!! مث بچه ی ادمو !!!خشکشون زده.کم کم متوجه سوتی گنده خودم شودموووووو دست ازپادراز تر یواشکی مثل یه دختر خانوم مظلوم رفتم نشستم سرجام.معلمه بیچاره خودشم شوکه شده بود.منم که خجل شدم..........

4+پست خوب

 علی

 

امروز یه اتفاق جالبی برام افتاد!

 

و من هم طی این اتفاق جالب، خوشحالی وصف نشدنی رو انجام دادم

 

نکته ای این خوشحالی اینجاس که به جای اینکه بگم در پوست خود نمی گنجم

 

گفتم

 

در گُنج خود پوسیدم

5+

بچه ها من تازه کنکور قبول شدم ترم اول علوم تربیتی انسانی هستم یادمه موقع برگذاری کنکور توی سالن از شدت استرس برگشتم به بغل دستیم گفتم رشته ی شما چیه دختره یه نگاه بد بهم انداخت و گفت خدا شفات بده منم اب شدم !!!

4+پست خوب

 رضا

 

این سوتی برام گرون تموم شدا ،حال میگم چرا..

سرکلاس استاد داشت حظور غیاب میکرد، به من که رسید دستمو بالا آوردم ولی ندید ،ترسیدم غیبت بزاره ،بشکن زدم گفتم :استادددد اینجامممم

همه بخصوص استاد با دهن باز منو نگاه میکردم،تازه فهمیدم چه سوتی قشنگی به چه استاد قشنگی دادم.(بماند که چقدر معذرت خواهی کردم)

آخرترم با اینکه مطمئن بودم امتحانمو عالی دادم ولی با یه نمره ناپلوئونی قبول شدم(بازم خداخیرش یده ننداخت ولی معدلمو اورد پایییییین)

3+پست معمولی

 بهنوش

خواهرم نميدونم براي چي نذر صلوات كرده بود هوارتا و داشت ميفرستاد.هممون نشسته بوديم جلوي تي وي كه سريال ببينيم. داشت پيام بازرگاني نشون ميداد از اين زعفرون اسپريه ها و آخرشم گفت زعفرون ايراني. بالاخره پ.ب تموم شدو سريال شروع شد يه دفعه ديديديم خواهر عزيزم دونه هايتسبيح و ميندازه تند تند ميگه( زعفرون ايراني زعفرون ايراني) بعدشم خونمون تركيد رفت هوا. ميدونيد كجاش جالبه؟ اينجاش كه خواهرم ميگه نميدونم چرا هر چي صلوات نذر ميكنم جواب نميده.

7+پست بسیارمفید

 نسرین

 

رفتم يه جشني به مناسبت عيدغدير،مجريه گفت:كيا تو اين جمع پدرشون زندس؟همه دستاشونو بردن بالا،گفت :كيا پدرشون فوت شده ؟فقط يه دخترهه دستشو بالا برد

اين مجري احمقم نه يه بار نه دوبار داد ميزد: تو اين جمع ما فقط يه بي پدر داريم!!!!

يكي نبود بگه آخه نفهم بي پدر فحشه

7+پست بسیارمفید

لیلا

ما یه سرایدار داریم سبزواری لهجه داره از صد تا افغانی بدتر!بعد من منتظر آسانسور بودم بعد منو دید تند تند حرف زد داشت یه سوال میپرسید حالا مگه میفهمیدم چی میگه برا همینم اشتباه برداشت کردم فکر کردم میگه چن تا خواهر برادر داری.............داشتم خاندانمون براش میوردم تو دایره اینم بدبخت فکر میکرد لهجه اش خیلیم قابل فهمه هی سوالشو میپرسید مگه میفهمیدم بعد گفتم واضح تر میگید آروم آروم گفت تــــــــــــازه گرفتم سوالش این بوده:شما دو تا انباری دارید؟!من....یعنی میخواستم خودمو خفه کنمممممممممم یعنی تا 5 دیقه ی دیگه اسم پدر جدّم هم بهش میگفتم....

 

6+

 پرستو

من سر کلاس بودم معلم زیستومن فک کرد خیلی بامزس یه چیزی گفت بچه ها الکی خندیدن من بلند گفتم مسخره!!!!!!!!

بعد برگشت به من گفت به کی گفتی مسخره؟

منم گفتم پشت سریم یه جوک گفت خانوم خیلی مسخره بود گفتم مسخره!

حالا پشت سریم من که چیزی نگفتم اوا من داشتم درس می خوندم!!!

می خاستم اونو خفش کنم!!!!!

2+

 اویتا

بچه ها یه چیز کوچولو فامیلیه یکی از معلمامون کیانپور هست اینم روز اول اومده بود منم بلند داد زدم خانوم کیان تایر می شه برم آب بخورم؟!

داشت منفجر می شد!

4+

شیما

یه بار با دوستم رفته بودیم بازار,من از جلوی یه ویترین یکم عقب رفتم که محکم خوردم به یه نفر...سرمو انداختم پایینو شروع کردم به معذرت خواهی که ببخشید تقصیر من بودو این حرفا. بعدش دیدم دوستم داره خفه میشه(بس که خندیده بود)و به کسی که بهش خوردم اشاره میکنه...برگشتم نگا کردم دیدم مانکنه....دوستم مرده بود از خنده و سوتی من هم چندین ماه نقل محافل بچه ها شد...

10+امتیاز- پست بسیارمفید

 سوتی

بااااااااااااااااااااااااااازم هسسسسسسسسست

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, ] [ 8:28 ] [ فرزانه ناصری ]

سوتی شم...سوتی شما....سوتی شما

 

---------------------------------------------

 

مریم

من کلا خیلی سوتی میدم . مثلا یه بار وسط کلاس داشتم سوال جواب میدادم که خجالت کشیدم بگم باسن گفتم بازوی پا!!!!

که یه دفعه دیدم کلاس منفجر شد

چند وقت پیش تو کلاس قرآن که اجباری برامون گذاشته بودن نشته بودیم که هر کی مشغول کاری بود معلمم اول کلاس گفت که آخر کلاس حضور غیاب مینکم آخره کلاس بود که یه دفعه گفت عباس تو جواب بده دوست ما هم خواب بود عین جن زده ها بلند شد گفت: بله..حاضر ، ما حاضریم آقا ....

دیگه ماترکیدیم از خنده

1+پست ساده

تاتینا

خواهر یکی از دوستام یه روز رییسش میاد بهش میگه خانوم فلانی شانس بهت رو کرده و بختت بلنده و از این حرفا

یه دفعه دختره برمیگرده میگه آقا من قصد ازدواج ندارم

یهو ریسش میگه میخواستم بهت ارتقا بدم اینو گفتم

1+پست ساده

شهرام

 

وای اینو گفتی منو بردی دوره دبیرستانم سوم بودم یه دبیر ادبیات داشتیم آخر جذبه همه سر کلاسش از استرس میلرزیدن نمی دونین دیگه خلاصه این هر جلسه می برد پای تخته درس می پرسید منی که کلا بی خیال بودم سر کلاس این از استرس می مردم خلاصه منو برد پای تخته و منم به جای اینکه بگم ابوالفضل بیهقی گفتم ابوالقاسم بیهقی یعنی در واقع اسمش یادم رفته بودم حالا جالب اینه دوستم می خواسته بهم برسونه هی می گفت عباس از ترسش نمی دونین کل کلاس منفجر شد

1+پست ساده

سوتی          سوتی     سوتی               سوتی    سوتی     سوتی          

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

سارا

 

این سوتی مربوط به مامانمه

به یه چیزی گیر داد بعدم بهم گفت بی شعور منم گفتم إ مامان!!!! مامانم اومد بگه کوفتِ إ مامان برگشت گفت کوفتِ بی شعور

یهو من بلند زدم زیر خنده مامانمم که حالش گرفته شده بود برگشت گفت زهر مار بعد چون کم نیاره خودشو زد به کوچه علی چپ به من میگه چرا میخندی؟چی گفتم مگه؟؟؟؟؟؟

2+بدک نیست

نرگس

 

یه بارم تولد دخترعمه م بود هممون دعوت بودیم بعدتولد مادختراتو اتاق بودیم که مامانم صدام کرد بیایم میوه بخوریم من و دختر عمه م از تو اتاق اومدیم تو پذیرایی بعدمن داشتم از وسط پسراا ردمیشدم که یه دفه دستمو کردم تو موهای پسر عمه م موهاشو به هم ریختم آخه از پشت سر فکر کردم داداشمه سرشوکه بالا کرد منو دیگه نگو کلا آب شدم.........

2+بدک نیست

نسرین

دایی که بودم مادر بزرگم تازه از سوریه اومده بود ما هم شب مونده بودیم پیشش فرداش من مدرسه داشتم

قرار شد داییم صبح منو ببره خونمون وسایلامو بردارم و لباس بپوشم برم مدرسه(مدرسه تو کوچه خودمون بود)

داییم منو رسوند درو باز کرد وایستاد تا من حاضر شم کلی هم منو هول کرد منم باعجله حاضر شدم داییم راهیم کرد

رفتم کلاس دیدم همه یه جوری نگام میکنن....معلمم که اومد اولش یه جوری نگام کرد بعد گفت:پس مقنعه ات کوووووو؟؟؟؟؟؟منم یه دستی بسرم کشیدم دیدم بلهههههههههه مقنعه رو سرم نیس هیچ یه کلاه گل منگولی هم سرمه با کلی منگوله فانتزی رنگارنگفک کن با اون مانتو های گشاد بزرگ اون موقع یه کلاه رنگارنگ

خلاصه اون روز خیلی خاص شده بودم بین بچه ها

جالب اینجاس دایی جان هم هیچ اشاره ای به این موضوع نکرده بودن موقع راااااااااهی کردن من

فک کرده دبستان هرکی به هرکیه

3+پست معمولی

 سوتی نداری؟؟؟؟؟؟

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, ] [ 8:23 ] [ فرزانه ناصری ]

 

سوتی amir :
یه روز برای خرید برف پاک کن ماشینم به مغازه لوازم یدکی رفتم برای اینکه فراموش نکنم چی میخوام توی دلم تکرار میکردم و بعد که مغازه خلوت شد رو به مغازه دار کردم گفتم ببخشید آقای برف پاک کن ....... که دیدم همه دارن میخندن فهمیدم چه سوتی دادم
2+بدک نیست

venral :
این سوتی یکی از دبیرامونه : صدای دزدگیر ماشین میاد بعد دبیرمون میگه: فک کنم دزدگیر ماشین منه ..... نه نه ماشین من که اصلا دزدگیر نداره .... من که امروز اصلا ماشینمو نیاووردم کلا دبیرای گیجی داریم ما
2+بدک نیست

سوتی الهه :

شوهر خواهرم خیلی فوتبال میبینه. حالا خواهرم هم که میخواد بیاد بگه منم هستم. یه بار اومد گف:
واااااااای امید دیدیییی؟ بازی دیشب روو؟؟؟؟
دیدی آلمان چیکار کرررررد؟؟؟؟؟
0 - هیچ به نفع آلماننننن شددددددد!
=))
0+پست بی مزه
-----------------------------------------------------------------------
فکرمیکنی نمره سوتیت چنده؟؟؟؟؟؟بفرست میفهمی
 

سوتی مریم :

این سوتی مال سال پیش اینطوراست..خاله مامانم زنگ زده بود حدودا 90 سالشه..من داشتم همزمان چت میکردم و چون همش دعا میکرد میگفتم شما هم همینطور
-ایشالله صد سال عمر کنی
-مرسی...شما هم همینطور
-ایشالله یه شوهر خوب گیرت بیاد
-مرسی شما هم همینطور
ولی خوب خدارو شکر چون سمعکش خراب بود فکر کرد اشتباه شنفته
3+پست معمولی


تینا :
زنگ تفریح بود و من و دوستام تو حیات جمع شده بودیم و من حرف می زدم که دوستم پرید وسط حرفمم و من بهش گفتم وقتی من زر می زنم تو حرف نزن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد کل مدرسه زدن زیر خنده و صدای خنده هاشون این قد زیاد شد که دبیرستانی ها با معلم هاشون از پایین اومده بودن ببینن چی شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
4+پست خوب



سوتی شیما :
ما تو شیراز بودیم و مامان بابام ایستاده بودن کنار تخت جمشید و من می خواستم از اونا عکس بگیرم.داداشم هم کنار من ایستاده بود تا این که یک پسره اومد و به من گفت شماره بدم؟بعد داداشم رگ غیرتش گل کرد و گفت...خجالت نمی کشی می خواهی به دوست دختر من شماره بدی؟و مامانم که فکر کرده بود اون پسره دوست داداشمه و دارن با هم حرف می زنن برای همین به من گفت شیما بیا این جا تا داداشت راحت با دوستش حرف بزنه.
بعد اون پسره هم گذاشت رفت و من و داداشم به مامانم گفتیم که چه سوتی داده!!!!!!!!!!!!!
2+بدک نیست

ژینا :
تو مدرسه حرف این بود که موقع خوابیدن چه وسایلی با خودمون میبریم که نمیتونیم بخوابیم من گفتم که همیشه3چیز میبرم 1موبایل - 2کتاب - 3...تااومدم سومی روگم دوستم پرید وسط حرفم گفت (و یه پسر؟
همون لحظه از شانس زیبای ما معاونمون کنارمون بود...
1+پست ساده

ارشاد :

سر کلای فیزیک معلم داشت درس می داد و بچه ها هم داشتن مسخره بازی در میاوردن که یه دفعه ای طاقت معلم تموم شد و داد زد:
خفه شید دیگه چرا نمیذارید یه دقیقه راحت زر بزنم...
منم اومدم از معلم دفاع کنم به امید این که بعدا یه نمره ای به من بده پاشدم فتم:
راست میگه دیگه بچه ها خفه شین بذارین زرشو بزنه...
از کلاس منو بیرون انداخت و مستمرو داد-9-
3+پست معمولی

سوتیت روبفرست بقیه بخندند

راه ساده شادبودن


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 12 آذر 1390برچسب:, ] [ 20:36 ] [ فرزانه ناصری ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 63
بازدید کل : 44328
تعداد مطالب : 7
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1